خانوم کوچولو و آقایی گلش یکشنبه 86/6/11 ساعت 6:44 عصر
کیفر دو چیز در دنیا زود میرسد : ظلم کردن و بدرفتاری کردن با پدر و مادر
پیامبر اکرم ( ص )
انتظار ، آغاز زمان است . اگر اندوه پنجره ی جدیدی در دیوار شرقی خانه تان باشد ، دیگر از اندوه باکی نخواهید داشت . شاید
آنکه را با او خندیدید از یاد ببرید اما آنکه با او گریسته اید ، هرگز از یاد نخواهید برد .
سعید عزیزم دوستت دارم
list the things that make you feel good
از چیزهایی که احساس خوبی به تو میدهند فهرستی تهیه کن
*********************************************
پا وب اول : شلام شلام ببقشید که اینگده دخمل بدی شدم و اصلا به هیچکی سر نمیزنم
باور کنید هفته پیش اومدم اما اکثر وبلاگ ها باز نمیکرد فقط چند تا باز شد و به خاطر اینکه هنوز سیستمم داغونه نمیتونم زیاد بیام کافی نت چون به سعید قبلا قول داده بودم که زیاد نیام کافی نت اما یه دلیل دیگه هم هست که باید بگم
.. شما که بیگانه نیستین راستش باید بگم اوضاع پولیم یکمی بهم ریخته
و واسه همین نمیتونم بیام کافی نت واقعا شرمنده شرمنده شرمنده
سعی میکنم ایندفعه به همگی سر بزنم حتی اگه شده فقط در حد یه سلام ... بازم شرمنده
پا وب دوم : از وقتی که سعید جون رفت خیلی دلم واسش تنگ شده تازه هر روز هم با هم تلفنی حرف میزنیم اینگده حال میده که نگوووووو و نپرس
... راستی منو سعید جون حسابی کتاب خون شدیم خفن
عزیز دلم داره کتاب کیمیاگر 2 رو میخونه
نوشته پائولوکئیلو و منم دارم رازهایی درباره مردان و رازهایی درباره زنان
که نوشته دکتر بارباراست رو میخونم واقعا کتابای خوبین حتما بخونین قراره تا آخر این هفته این دوتا کتاب رو برای سعید جون پست کنم
پا وب سوم : راستی درباره انتخاب رشته من هیچی نگفتم !!!! سعید جون شهرای مالی رو زده و رشته های مدیریت و حسابداری و مهندسی کامپیوتر رو زده منم شهرای در هم ور هم زدم و اول از همه روانشناسی بالینی و عمومی رو زدم بعدش مشاوره و علوم اجتماعی و ... میگن تا آخر این هفته جوابا میاد وااااااااااااااااااای
خدایی جون خدای قشنگ کمکمون کن البته اینقدر بی وفا و نامرد شدم که روم نمیشه از شما دوس جونی ها بخوام که برامون دعا کنید
ولی میدونم که اینقدر قلبای مهربونی دارید که برامون نگفته هم دعا میکنید .
پا وب چهارم : توی این مدت چندتا از دوستام مثل من کم کار شدن مثل زهرا جون که گفته میخواد تا مدتی تو نت نیاد و سعید ( بچه های وبلاگ ) اونم به خاطر یه سری مشکلات نمیتونه بیاد
البته حسین آقا هم همینطور
امیدوارم مشکلاتشون زودتر حل بشه و هر جا که هستن خوب و شاد باشن
پا وب پنجم : خب اگه خدا قسمت کنه فردا میخوام برم آیین نامه رو امتحان بدم و راننده بشم بزنم رو دست سعید جون تازه امروز هم قراره برم مانتو بخرم باورتون میشه 11 بار منکراتی ها بهم گیر دادن حتی فامیلیمو هم دیگه حفظ شدن
!!! البته به خاطر منکراتی ها مانتو نمیگیرم
بیشتر واسه این میگیرم که از دست این یکی یکم خسته شدم و واسه دانشگاه
!!! یکی نیست بگه نه به باره نه به داره دنبال مانتو برای دانشگاه هستی
!!!! وااااااااااااای داریم به 25 مهر تولد سعید جون
نزدیک میشیم
باورتون میشه از 20 اسفند که این وبلاگ ساخته شده تا الان سعید هیچی درباره این وبلاگ نمیدونه
میخوام 25 مهر وبلاگ رو آپ کنم
و حسابی سعید جون رو خوشحال کنم
البته اگه شما دوس جونی های گل
اون روز بیاین تو جشنمون واقعا هردوی مارو خوشحال میکنید
پیشا پیش از حضورتون تشکرات میکنیممممممممممم
پا وب ششم : ( یک سوال و کمی تفکر ) تاحالا فکر کردی واسه چی میخوای ازدواج کنی
؟؟؟ واسه اینکه به تکامل برسی ؟؟ چه تکاملی ؟؟؟؟
خانوم کوچولو و آقایی گلش یکشنبه 86/5/14 ساعت 4:10 صبح
« به نام خالق دست های مهربان همسرم »
شما اگر حقیقت را یاری کنید حقیقت به یاری شما می آید
قرآن مجید
زن تنها بود و مضطرب ، مضطرب تر از لحظه های انتظار ... نیازی در وجودش جوانه میزد .. نیازی همچون داشتن تکیه گاهی مطمئن ... خداوند برای آرام کردنش کوه و زمین و دریا را در اختیارش گذاشت اما زن باز هم غرق اضراب بود ... دوباره پروردگار از بین مخلوقاتش ماه و خورشید و ستاره را برگزید و در اختیار زن گزارد ولی باز همان ترس و اضراب و تنهایی بود که سراسر وجود زن را پر کرده بود تا آنکه خدای مهر و عشق مردرا که همچون کوه با صلابت ، چون زمین سخاوتمند ، چون دریا باعظمت ، چون ماه آرامش بخش ، چون خورشید زندگی بخش و چون ستاره هدایت گربود در کنار زن گزارد آنگاه زن آرم و آسوده با وجودی پر ز اعتمادو اطمینان دستان او را گرفت و راهی زمین شدند .
سعید عزیزم ، همسر مهربونم روزت را با هزاران بوسه بهت تبریک میگم هرچند که دست های ما از هم دور هستن ولی قلبهامون بیش از پیش بهم نزدیکن ... روزت مبارک رویای تمام لحظه هام
دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم
Make someone smile today and send them a wish
لب کسی را به خنده باز کن و برای او آرزویی بفرست
******************************************************
پا وب اول: شلام شلاااااااااااااام من خیلی دلم بلاتون تنگیده شدههههههههههههههه تازه میفهمم که چقدر بهتون عادت کردم و دوستتون دارم
راستش پاور کامپیوترم سوخته بود واسه همین نتونستم این مدت به دوست جونی های گلم سر بزنم
. از دوس جون جونی های گلم ممنون که نگران منه نیم وجبی شده بودن . از ته دلم میگم که واقعا تک تکتونو دوست دارم
و از پروردگار مهربون میخوام که آرزوهای قشنگتونو برآورده کنه . آمین
پا وب دوم : خب روز مرد با کلی تاخیر مباااااااااااااااااااارک به ترتیب سن تبریک میگم بابابزرگی های گلمون که فوت کردین روزتون مبارک و اما بابا بزرگ سعید جون روزت مبارک و امیدوارم هرچه زود تر زودتر پات خوف بشه
و برای بابا بزرگ داداش سینا هم آرزو میکنم که همیشه صحیح و سالم باشه . بابا حشمت جون و بابا علی جون روزتون کلی مبارک
، تمام دوستان مرد و پسر وبلاگیمون روزتون هوارتا مبارک ، داداش شروین و داداشی آروین ماهم و دادش سینای مهربونم و برادر شوهر خوبم ( که اونم اسمش سیناست ) روزتون یه عالمه مبارک یه عالمه همتونو دوست داریم
پا وب سوم : عمر من ، عشق من ، تمام وجود و هستی من ، سعید گلم روزت مبارک
... روزت مبارک آقایی گل و خوشگلم .
.. روزت مبارک بابایی جونی ... روزت مبارک همسفر قصه من .. تا دنیا دنیاست و خدا خداست دوستت دارم .
پا وب چهارم : میخواستم واسه سعید جان یه پیرهن مردونه و یه ساعت بگیرم اما چون سلیقه و سایزشو نمیدونستم به دوستش مرتضی زنگ زدم که کمکم کنه و مرتضی گفت که بهتره براش یه صندل بگیرم منم رفتم به هزار بدبختی یه صندل گرفتم ( نمیدونم حالا خوشش بیاد یا نه و یا اینکه تو پاش بره یا نه ) یه کیف پول هم خریدم و یه سی دی پر از عکسای خودم
و دوتا مجسمه کوشولوی دختر و پسر و دوتا عروسک گوشی خیلی خیلی کوشمولو دخمل و پسمل براش گرفتم با کلی نامه و عقشولانه و این حرفا . یه جانماز خوشمل که خودم باهاش نماز میخوندم رو هم براش فرستادم (پنجشنه فرستادم )
پا وب پنجم : وایییییییییییییییییی نتیجه کنکورررررررر ..
. هولا هولا هولا
من و سعید جون هردومون به لطف خدا و دعاهای شما دوستای گل مجاز به انتخاب رشته شدیم
سعید جون پیام نور
و منم رتبم شد 3978
حالا باید ببینم کجا میتونم روانشناسی قبول بشم البته میتونستم خیلی بهتر بشم ولی خب با اینکه تغیررشته داده بودم و درسای سال دوم و سوم رو نخونده بودم و فقط با 5 تا کتاب کنکور دادم بازم رتبم خوب شد خدارو شکر به سعید جون جونیمم کلی خسته نباشید میگم انشاالله مدیریت بازرگانی قبول بشه
خدایی جون مسی مسی مسی خیلی خوف و مهربونی
پا وب ششم : من خیلی تنها شدم ... تمام دلتنگی هامو و اشکامو توی سررسیدی که سعید جون داده بود مینوشتم ولی الان بیشتر از یه هفته ای میشه که اون سررسید رو براش پست کردم حالا همه حرفام توی دلم مونده
... بابا هم یکشنبه هفته پیش جوجو خان هارو
برد داد به دوستش که مرغ داری داره .
.. حالا دیگه واقعا نمیدونم باید با کی درد و دل کنم .
.. آخه هر روز برای این جوجو خان ها درد و دل میکردم ولی الان .
.. بدجور احساس تنهایی میکنم دلم میخواد گریه کنم
... خیلی زیاد هم گریه کنم .
.. به سعید جون هم نمیتونم چیزی بگم چون میترسم ناراحت بشه واسه همین موندن رو دلم .
.. بیخیال چه میشود کرد هر کسی غمی داره ، دلتنگی داره .
.. به قول سعید جون : خودمونو عشقه
پا وب هفتم : از این به بعد مخابرات تعطیل شد سعید جون گفتش که میخواد یه خط تلفن بخره بعد اون همش زنگ بزنه
و هر وقت پولش اومد نصف نصف بدیم کار خوفیه مگه نه
؟؟؟ راستی اسم ماهان تصویب شدهولاااااااااااا
حالا اسم نی نی هامون شد ماهان و ماهک قشنگن مگه نه
؟؟ توی هردوتایشون اسم ماه هست
پا وب هشتم : ( یک سوال و کمی تفکر ) چرا فکر میکنید که خدا وجود داره ؟؟؟