خانوم کوچولو و آقایی گلش یکشنبه 86/9/25 ساعت 6:50 عصر
بنام اونیکه هست
کمکم میکنه
اما نیازی به کمک من نداره
رستگار نمی شود هر که خشنودی مخلوق را در غضب خالق خرید
امام حسین(ع)
بزرگترین معجزه در جهان آن هست که تو هستی,من هستم
The greatest miracle in the word is that you are, that I am.
پس از آن غروب رفتن اولین طلوع من باش
من رسیدم رو به آخر تو بیا شروع من باش
خودت گفتی که به کم نورترین ستارها می نگری
پرسیدم چرا ؟
گفتی به پر نور ترین ستاره همه می نگرند و چه فایده همه آن را از آن خود می دانند و آن مطعلق به هیچ کس نیست و اما کمتر کسی هست که خود را مالک کم نورترین ستاره می داند
اما حال می فهمم که در اشتباهی چون در شبهای زمستانی و ابری که ستارگان پر نور نمایانند ای ماه من ستارگان کم نور را نمی توانی ببینی و نیاز خود را براورده کنی و من نشانی از آن ستاره کم نورم
پا وب اول :سلام
پا وب دوم :کمک می خوام اما نمی دونم از کی. کمک می خوام اما نمی دونم چه کمکی می تونید بهم کنید. ماه من خسته شده و من نمی تونم این خستگی راه و از تنش بیرون کنم . می دونم چرا . چون هنوز نتونستم تکیه گاه خوبی براش باشم . ازم کمک خواست نتنستم کمکش کنم .
البته نه این که نمی خوام .می خوام و نمی تونم . نه این که چیز زیادی از من می خواد .نه . اما نمی فهمم که چرا نمی تونم
هر چی پیش خودم فکر می کنم می بینم شاید من لیاقت این روحییه ظریف و حساس ندارم
مثل .... تو گل موندم .
پا وب سوم :خانوم کوچولویه من ,ماه من تنها کسی که می تونه بهم کمک کنه تویی .پس کمکم کن
پا وب چهارم :خدا حافظ همین حالا
به تو عشق میورزم
مثل پروانه به آتش
مثل عابد به عبادت
و تو هر لحظه که از من دوری ، من به ویرانگری فاصله می اندیشم
در کتاب احساس ، واژه فاصله یک فاجعه معنا شده است
تو توانایی این را داری که به این فاجعه پایان بخشی
پا وب اول :سلام گلم ... سلام ماه من ... سلام تمام لحظه های عاشقیم ...
سلام .... سلام .... خوبین ؟؟؟ دلتون گرفته ؟؟؟ ما هم دلمون گرفته ... آسمون هم دلش گرفته داره یک ریز گیه میکنه منم میرم زیر سقف آسمون و همراش یکریز گیه میکنم تا بببینم چشمه اشکای کدوممون تموم میشه ... من یا اسمون ؟؟؟
پا وب دوم : یه چیزی داره خفم میکنه نمیگم که نمیدونم چیه چون اگه بهش فکر کنم حتما میتونم بفهمم ولی یه ترس تو وجودمه که نمیذاره بهش فکر کنم خیلی وقت بود که میخواستم در باره این بغض حرف بزنم نه اینکه بخوام بگم چیه .... نه .... فقط اینکه بگم هست .... مهم نیست کسی بدونه یا نه فقط در این لحظه و این مکان مهم اینکه بگم که هست تا یکمآروم بشم حتی اگه کسی به صدای خاموشم گوش نکنه ... سعید راست میگه یکم بهونه گیر شدم لجباز و غرغرو شدم بی حوصله و خسته شدم ولی دلیلش اصلا چیزی نیست که سعید فکر میکنه .... من از با هم بودنمون اصلا خسته نیستم ... من از ..................................................... عزیزم نپرس نپرس که چی تو دلمه چون جرات فکر کردن بهشو ندارم چون میترسم بازم داغون بشم و برگردم به ...............
پا وب سوم :هفته پیش یکشنبه سعید جون به یک سمینار دعوت بود توی رشت مربوط میشد به گوشی های سامسونگ اگه یه گوشی هم به عزیزک دلم دادن و ما پولدار شدیم راستی این هفته من میرم ولایت و تا دوهفته اونجا میمونم بلکه فرجی بشه و درس بخونم آآخر این هفته از خونه میام و به وبلاگای خوشملتون سر میزنم
پا وب چهارم :سعید جون تو که خودت خوب میدونی چقدر دوستت دارم خودت که خوب میدونی برای دیدنت و لحظه شماری میکنم و هر وقت میخوام ازت جدا بشم مثل یه دختر بچه لجباز میشم و خودم و به آب و اتیش میزنم تا یکم بیشتر پیشت باشم تو که خوب میدونی تمام دلخوشیم تویی تو که خوب میدونی تنها پشت وپناهم تویی تو که خوب میدونی وقتی دستامو میگیری انگار هیچ نیرویی توی دنیا نمیتونه مارو از هم جدا کنه تو که تمام اینا و خیلی چیزای دیگه رو خوب میدونی پس چرا میگی از تو خسته شدم چرا فکر میکنی تکیه گاه من نیستی .... عزیزم من از این تصور تو اینکه فکر میکنی نمیتونی تکیه گاهم باشی خسته شدم .... تو اونی هستی که میخوام و آرزوشو داشتم تو عشق همیشه منی دوستت دارم دوستت دارم دوستتدارم ... منو ببخش به خاطر خستگیام ..... بوس بوس راستی راستی مسی مسی مسی که وبلاگ رو اپ کردییییییی
چه کسی خواست من و تو ما نشویم
خانه اش ویران باد
دوستت دارم نفسکم خوب بخوابی آقایی گلم بوس بوس