خانوم کوچولو و آقایی گلش یکشنبه 86/4/10 ساعت 11:14 عصر
« به نام خالق تنها ماه آسمونم »
مسلمان آئینه مسلمان است اگر لغزشی از مسلمانی دیدید با نرمی راهنمایش کنید .
امام علی ( ع )
امشب میخواهم به شما رازی را بگویم ... من در آسمان وجودم یک ماه دارم !!! یک ماه که جذابتر و گیرا تر از ماه این زمین است ... همه میگویند این خورشید است که به ماه نور و جذابیت و گیرایی میدهد اما اینبار من میگویم که این ماه من است که نه تنها به خورشید بلکه به تمام هستی روح وجان میبخشد ... ماه من آنچنان سخی و مهربان است که با سرانگشتانش به گل ها جان میبخشد و از نفسش نسیم جان میگیرد و از جای پایش چشمه ها میجوشند و با نگاه مهربانش پرندگان عاشقانه ترانه خوان میشوند ... من یک راز بزرگ توی زندگیم دارم و اون وجود ماه آسمونمه .
دوستت دارم ماهکم
You see , in the final analysis , it is between you and God .it was never between you and them anyway.
سرانجام یک روز می فهمی ، همه اینها ، یک رابطه خاص بین تو و خداست . و نه رابطه ای بین تو و دیگران
********************************************
پا وب اول : سلام سلام ... هولاااااااااااااااااا کنکور تموم شد ... اوخیش یه نفس راحت بکشیم ... اوخیش اوخیش اوخیش .... سعید جون پنجشنبه صبح ساعت 7:30 امتحان داشت و من شنبه صبح ساعت 7:30 .. من که نه قبل از کنکور و نه بعدش اصلا اضطراب و استرس نداشتم ... مرسی از همه دوست جونی های گلمون که به یادمون بودن و برامون دعا کردن واقعا واقعا شرمندمون کردین ... با اینکه فقط 5 تا کتاب خونده بودم ولی بد ندادم امیدوارم سعید هم کنکورشو خوب داد البته کنکور ریاضی میگن خیلی سخت بوده .. امیدوارم که دوتایمون قبول بشیم و بخصوص سعید چون اگه قبول نشه شرایط خیلی بد میشه بیش تر از اونکه برای سعید بد بشه برای من بد میشه ... خدایی جون خدای خوب بهمون کمک کن مسی مسی مسی
پا وب دوم : از وقتی که کنور من تموم شد من و سعید تونستیم یکم راحت تر با هم باشیم شنبه با هم تلفنی حدود 2 ساعت و نیم حرف زدیم و یکشنبه یعنی امروز هم با هم حدود 2 ساعت چت کردیم .. تازه امروز وب عزیزک دلمو هم دیدم .. نمیدونید چقدر ریشی که گذاشته بهش میداد ماه شدههههه.. راستی سعید جون یه دست لباس خوشگل هم خریده که امروز نصفه نیمه تونستم ببینم
پا وب سوم : الهی فدای نفسکم بشم . آخه میدونید رفته سر کار البته سر کار که نه . چون دارن یه خونه جدید میسازن رفته به داییم داره کمک میکنه الهی فداش بشم امروز دستاشو بهم نشون داد ، دستش اوف شده بود . الهی قبونش بشم .
پا وب چهارم : و اما برای ختم قرآن چون تعداد شرکت کننده ها خیلی کم بودن توی این پست هم بازم میگم .. فعلا زهرا ، نسترن ، فیشو ، ماهی کوچولو ، مامان نسترن و چند نفر از دوستای دنیای حقیقی خودم اعلام آمادگی کردن . ولی باور کنید کار خیلی خوبیه اگه شرکت کنید بخصوص اگه درکنار آیات عربی معنای فارسیشو هم بخونید . شاید بد نباشه که به عنوان یک انسانی که ادعا میکنیم که دینمون اسلام هست ببینیم کتاب مقدسمون چه چیز هایی بهمون گفته و بعد به قول آقا سعید ( یکی از دوستان وبلاگ نویس ) آیات قرآن رو بر اساس شرایط دنیای امروز بررسی کنیم . بازم منتظر همکاریتون هستیم
پا وب پنجم : خدایی جون به خاطر همه چیز ممنون . خیلی دوستت داریم . زندگی همه ماهارو پر از عشق و ایمان به خودت بکن . و حاجت تمام دوستای گلمونو برآورده کن . مسی خدای گل.
پا وب ششم : ( یک سوال و کمی تفکر ) توی قرن حاضر جای خالی چه چیزی بیشتر احساس میشه ؟؟ و چه جوری میشه پرش کرد ؟؟؟
خانوم کوچولو و آقایی گلش یکشنبه 86/4/3 ساعت 4:6 صبح
« به نام خالق انسان »
حکمت را از هرکس که آن را برایت آورد بگیر و به آنچه می گوید بنگر و نه آنکه می گوید .
امام علی ( ع )
زندگی رسم خوشایندیست
ما گره خواهیم زد
دل ها را با عشق
زندگی را با مهر
ما به یک آیینه
یک بستگی پاک قناعت داریم
فیشو و پیشوی عزیز پیوند آسمونیتونو بهتون تبریک میگیم
زندگی ، دفتر عشق من و توست
نگذاریم که خط های سیاه
بر دل دفتر ما بنشیند
و اگر خط سیاهی به میانش بنشست
برویم ، و از بازار خلوص
پاک کن برداریم
و همه خط ها را پاک کنیم
زود باید جنبید ... زود
فیشو و پیشو از دوستان خوب وبلاگی ما هستن که پنجشنبه 31 خرداد 1386 جشن عقدشون بوده امیدواریم که تا ابد کنار هم عاشق و خدایی زندگی کنن.
پیوندتون مبارک فرشته های آسمونی
O my strength, I sing praise to you.
ای سرچشه توانایی هایم ، تنها تو را میستایم
***********************************************
پا وب اول : سلام سلام دوست جونی های گل راستش باید یه معذرت خواهی خیلی گنده ازتون بکنم آخه میدونید به خاطر کنکور نمیتونم این هفته زیاد بهتون سر بزنم ولی قول میدم بعد از کنکور حسابی بیام پیشتون و به خونه های خوشگلتون سر بزنم ( پس میوه ها و شیرینی هاتونو آماده کنید ) همتونو دوست دارم راستی از دختر مرداد خیلی خیلی ممنونم که بهم گفت چه جوری این عکسای خوشگلو بردارم
پا وب دوم : ( یه کار خوب ) میدونین میخوام یه کاری کنم البته با کمک شما راستش تصمیم گرفتم که همه با هم یه مراسم ختم قرآن داشته باشیم حالا چه جوری ؟؟ خودم میگم ... اول از همه دوستانی که میخوان واقعا همکاری کنن اعلام آمادگی میکنن بعد هر کدومشون یه جزء از قرآن رو میخونن تازه میتونید قبل از شروع این کار از خدا حاجتی هم بخواین ( مثلا من این کار رو به خاطر قبولی سعید جون و خودم و بقیه دوستای گل تو کنکور انجام میدم ) یا که نه میتونید به خاطر ثوابش یا اصلا به خاطر اینکه فقط به قصد قرآن خوندن انجام بدین ولی مطمئن باشین اثرات مثبت این کار رو حتما تو زندگیتون میبینین بخصوص اینکه موقع خوندن همه ما ها به یاد هم هستیم و برای همیدگه دعا میکنیم برای برقراری نظم و هماهنگی در پست بعدی به دوستانی که اعلام آمادگی کردن میگم که هر کدومشون چه جزئی از قرآن رو بخونن ... راستی دوست دارین این کار فقط همین یه بار انجام بشه یا اینکه هر ماه یا هر چند ماه یک بار این مراسمو داشته باشیم ؟؟
پا وب سوم : این روزا خیلی دلم برای سعید جون تنگ شده دلتنگیم یه جور عجیبی شده . یه جورایی هر شب دارم گریه میکنم باور کنید این دوری خیلی سخته اما خیلی هم قشنگه یه رازیو میخوام بهتون بگم گوشتونو بیارین جلو کسی نشنوهااااا میدونین من این دوری و فاصله و انتظار رو بیشتر از رسیدن و وصال دوست دارم آخه میترسم بعد از وصال به همدیگه عادت کنیم و برای همدیگه کسل کننده بشیم از روزی میترسم که من و سعید حتی یک بار هم بهم دیگه نگیم که دوستت دارم ... آخه خیلی ها رو میشناسم که دیوونه وار همو دوست داشتن اما چند سال بعد از ازدواج همه چی بینشون تموم شد ... ای بابا منم از بیکاری چه حرفای چرتی میگمااااااااااااااا بیخیال خودمونو عشقه و این زندگیو عشق سعید جون جونیه خودم خیلی دوستت داااااااااااااارم
پا وب سوم : جوجو قرمزه که مال خواهرم بود مرد آخی طفلی از اونجایی که جوجوخان من خیلی تنها شده بود همون روز یعنی دوشنبه هفته پیش رفتیم براش یه دوست جون خریدیم اینقده این دوست جون نی نی مارو دوست داره که نگووووو همش میره دنبال نی نی خان خیلی هم این دوتا وروجک بغلی شدن و به من و خواهرم عادت کردن به محض اینکه تنهاشون میذاریم اینقد جیک جیک میکنن که مجبور میشیم بریم پیششون و تا مارو میبینن آروم میشن آخیییییییییی الهی فداشون بشم نمدونید الان چقدر این جوجو خوشگلا ناناسی کنار هم خوابیدن چقدر دلم میخواد بغلشون کنم و بوسشون کنم اما حیف که بیدار میشن
پا وب چهارم : وای از دسته این کنکور خسته شدم آخه من دیپل ریاضی دارم برای پیش دانشگاهی تغییر رشته دادم و اومدم انسانی ( چون میخواستم روانشناسی بخونم ) حالا مثل یه حیوون نجیب افتادم تو گل درسای دوم و سوم رو که هیچی قربون خودم برم لاشونو باز نکردم فقط درسای پیش دانشگاهی رو موقع امتحانای ترم خوندم در کل به قصد کنکور فقط چهارتا کتاب خوندم روانشناسی ، علوم اجتماعی ، آمار و ریاضی سال اول ... به نظرتون با این چهارتا کتاب میتونم رتبه زیر 2000 بیار م؟؟؟ تروخدا برای سعید و من دعا کنین بخصوص برای سعید
پا وب پنجم : ( یک سوال و کمی تفکر ) چرا ما آدم بزرگا به جای اینکه سعی کنیم همه چیز برامون تازگی و جذابیت داشته باشه سعی میکنیم به همه چیز عادت کنیم و همه چیز برامون تکراری میشه و درکنار این عادت ، زندگی برامون کسل کننده میشه ؟؟؟
سعید سعید
سعید سعید سعید
سعید سعید
سعید سعید
سعید سعید
سعید سعید
سعید سعید
سعید سعید
سعید سعید
سعید سعید
سعید