خانوم کوچولو و آقایی گلش یکشنبه 86/8/13 ساعت 10:0 صبح
بنام آنکه هرچه داریم از اوست
روز و شب را در انتظار صاحبت سپری کن
امام صادق(ع)
من آنقدر مست نگاه توم که در کوچه سار تنهایی به دنبال رد پایی از تو میگردم ای زیبای من
تو اینچنین از فرسنگهای دور به من می نگری و من چه کنم که طاقت دوری تو را ندارم
پیشا پیش شهادت امام جعفر صادق را بر تمام شیعیان جهان تسلیت عرض میکنیم(خانوم کوچولو و آقایه گلش)
عشق هنری مقدس است.عاشق بودن در پیوندی مقدس به سر بردن است
love is a sacred art.to be in love is to be in a holy relationship.
پا وب اول :سلام
اول از همه سلامی به روشنی ماه برای خانوم کوچولویه خودم که عاشق شب و شب هم نورش رو از ماه میگیره
و دوم سلام به همه دوستای گلمون که میان و وبلاگ ما رو می بینن و نظرات خودشون و می گن .که من تو این دو هفته ای که وارد این وبلاگ شدم یه چند تایی شون و شناختم (نسترن خانوم -زهرا خانوم -آقا علی رضا و ...)
و از همتون ممنون و متشکرم
پا وب دوم :فکر میکنم خیلیاتون خوب میدونین که من برای اولین بار دارم این ولاگ رو آپ میکنم و از خانوم کوچولو کوشیکم خیلی ممنونم که با این سوپرایز خیلی عایی روز تفلدم- من و قافل گیر کرد و من نمی دونم چطور بتونم این هدیشو جبران کنم (انشا الله بتونم یه جور جبران کنم خانوم گل من )و همتون باید منو ببخشید که خیلی دیر این وبلاگو آپ کردم(قابل توجه معترضین عزیز )
پا وب سوم:خب قرار شد از خاطراتمون بگیم از خاطرات هفته
تو این هفته اتفاقات زیادی افتاد که من از خوباش بیشتر می گم و از بداش کمتر
خبر خوب اول اینکه خواهر خوانومه عزیز تر از جانم اون هفته چهار شنبه با دوست جونش رفتن تهران و بعد از گزروندن چند ساعتی با هم توی تهران- با هم حرکت کردن و ثمره جان(دختر عمه گرانبهایه من)حدود ساعت 1 صبح پنج شنبه در آغوش گرم خانوم کوچولویه من تویه زنجان بود -و دوست جونش آقا امیر رفتن تبریز -و همچنین ثمره خانوم تویه زنجان هستن ودو تا خواهری با هم دارن خوش می گزرونن
خبر خیلی خوب دوم که باید بزاش جشن هم گرفت اینه که خانوم گل من دیروز اولین حقوقشو دریافت کرد لیلیلیلیلی
و قراره اون و پسنداز کنه .راستی نگفتم چقدر بود_70000 تومان -اشا الله مبارکش باشه و اینکه امروز میره یه بافتنی خوشگل برایه خودش و ثمره می خره .
حالا می رسیم به خر بد اینکه نانازی من چند روزی که بی حوصله شده بود
اما با هم صحبت کردیم و من سعی کردم کلی بهش انرژی + بدم
راستی یه خبر بد دیگه اینکه خانوم کوشو شو شو لویه من سرما خورده
و همه با هم دعا کنیم تا زودتر خوب شه
پا وب چهارم:باز هم می خوام از خانمیم بابت همه چیز تشکر کنم
از هدیه تولدم گرفته تا روز تولد و وبلاگ
و از همه اونایی که تو وبلاگشون برام تولد گرفتن
سالومه جان ممنونم
وخیلی خیلی خیلی خیلی ...زیاد دوست دارم
حرف آخر :من اولین باری که دارم وب آپ می کنم و از فوت و فن اون نا آگاه -اگه کم و کسری داره به بزرگواری خودتون ببخشی
خانوم کوچولو و آقایی گلش یکشنبه 86/8/6 ساعت 2:43 عصر
« به نام خالق چشمهای تو »
پیامبران بیشتر از دیگر مردم به مشکل دچار میشوند و سپس کسانی که بدیشان شبیه ترند ، هر چه بیشتر بلا هم بیشتر .
امام صادق ( ع )
ماه من بخند تا تمام هستیم ترانه خوان شود
Come what may as long as you live it is day. And if in the world must roam wherever you are that is home .
تا زمانی که تو با منی هرچه بادا باد و اگر جای من در دنیاست هر جا تو باشی خانه من است .
پا وب اول : سلام سلام سعید جونم خوفی ؟؟؟؟ خش میگذره ؟؟؟ من که خوفم ... امرزو ناهار قاچاقی خوردم قراره از این به بعد هم غذاهارو قاچاقی بخوریم با برو بچ .... راستی من سرما خوردم خفن ... اینجا هوا کلی سرد شده بید .. اها یادم رفت بگم که الان از سایت دانشگاه مفتکی دارم میام وبلاگ رو اپ کنم اینگده حال میده که نگوووووووووووووووووووو
پا وب دوم : شلام شلام دوس جون جونی های گل مخوفین ؟؟ زهرا جونم یه دنیا ممنون که واسه عزیزک دلم تفلد گرفتی البته هنوز نتونستم برم تو وبلاگای بقیه بچه ها اگه دوستان دیگه ای هم تفلد گرفتن هزالتا مسییییییی از همه دوستای گل گلاب قند و نبات خودمونم کلی ممنونم که به جشن کوشولوی ما اومدن مسی مسی شرمندمون کردین یه خبر خوب هم دارم اونم اینکه هر وقت بیکار شدم تندی میام سایت و به وبلاگاتون سر میزنم لی لی لی لی لییییییییییییی
پا وب سوم : راستی وقتی میخواستم بیام زنجان اول رفتم تهران عزیز دلم و دوستش محمد اونجا منتظرم بودن چند ساعتی با هم بودیم کلی خوشگذشت ناهار هم با هم خوردیم و حالشو بردیم رفتیم پارک و کلی هم پیاده روی کردیم و کلی خندیدیم ولی آخرش موقع خداحافظی اشکم دراومد ولی به خاطر اینکه محمد باهامون بود سعی کردم گیه نکنم ....
پا وب چهارم : یه خبر خواهرم و دوس جونش این هفته میان پیشم زنجان و کلی حالی به حولی میکنیم راستی یه خبر بد جوجوخان های گلم سرماخوردن و مجبور شدیم بکشیمشون من اینگده گیه کردم که نگووووووو تازه همونروزی که سعید جون خونمون بود و میخواستیم تفلد بگیریم مردن طفلیییییی جوجوخان هااااا
پا وب پنجم: من و سعید جون کلی در فقر و بی پولی به سر میبریم و در این شرایط کلی مراسم در پیش رو داریم از ولنتاین گرفته تا تفلد من و سالگرد آشنایمون و دانشگاه سعید جون خلاصه فکر کنم تا آخر امسال جفتمون به خاطر قرض و غوله هامون بیفتیم گوشه زندان طفلی ما دوتا کرکس عاشق
پا وب ششم : ( یک سوال و کمی تفکر ) با وجود این همه تضاد و اختلاف طبقاتی آیا باید به عدل الهی شک کرد ؟؟ چرا ؟؟