خانوم کوچولو و آقایی گلش یکشنبه 85/12/27 ساعت 10:37 عصر
به نام خداوندگار عشق
Love is the master key that opens the gate of happiness
عشق ، کلید اصلی درهای شادی است .
« تمام نا تمام من ، با تو تمام میشود »
ماهک من ، عزیزکم امروز یک هفته از عشق آسمونی ما میگذره
یک هفته پر از شور ، پر از احساس ، پر از زیبایی
هرچند که از من خیلی دوری اما تو تنها گلی هستی توی گلدون دلم
که یادت روز به روز باطراوت تر و شاداب تر میشه
عزیزم هر شب ساعت 11 که نماد دو انسان ، دو عاشق منتظره به آسمون خدا نگاه میکنیم و
به خاطر با هم بودنمون ، عاشق بودنمون خالق زیبامونو ستایش میکنیم
دوستت دارم ، دوستت دارم ، دوستت دارم
دوستت دارم ، دوستت دارم
دوستت دارم
* * * * * * * * * * * *
پا وب : نمیدونم امروز چی کار کردی که بردنت کلانتری ... یکی نیست بگه بچه بشین درستو بخون چرا شر درست میکنی ... ولی خدایش خیلی حال کردم ... همین خوفه دیگه!!! مرد باید شر باشه هی بره کلانتری هی دستبند بهش بزنن ... وای فکرشو کن بعدها بری زندان من با کمپوت بیام ملاقاتت چقدر رمانتیک ( زبونم لال بشه که یه روز سعیدکم پشته میله های زندان باشه ) راستی امروز منو ثمره رفتیم با ماشین دور بزنیم یه جا خلاف کردیم یارو پلیسه اومد 7000 تومن جریممون کرد ( امروز سرکار هردوتایمون با پلیس بود چقدر تفاهم داریم مااااااااااا )
پا وب دوم : دیروز من و سعید داشتیم چت میکردیم خواهرم اومد بالا سرمون دید از اول تا لحظه خداحافظی هی داریم درباره درس حرف میزنیم بهمون خندید و گفت عجب عاشقای خوفی حرفای عقشولانتون درباره درس و آزمونه!!! ...
پا وب سوم : هیچی تو دنیا بیشتر از اینکه سر صبح با اس ام اس گل گلدونت بیدار بشی لذت بخش نیست بخصوص اگه براش ناز کنی و نازتو بخره
پا وب چهارم : یادمه یه بار بهم گفتی : تی بالامیسر ( یعنی بالای سر من جا داری ) اینقدر از شنیدنش ذوق کرده بودم که نگووووووووووووو
پا وب پنجم : جمعه رفته بودیم باغ چون میخواستم زودتر بیام خونه و باهم چت کنیم با موتور دوست بابا اومدم موقع پیدا شدن ساق پام خورد به اگزوز موتور پام اوووووف شد الان اینقدههههه کبود شده که نگو طفلکی پاممم
پا وب ششم : الهی قربونت بشم همین الان که دارم برات این مطلب رو آماده میکنم بهم اس ام اس دادی که رفتی پای کامپیوتر برام یه میل بنویسی ... بازم تفاهم اصلا سعید پاشو شناسنامتو بردار با هم بریم ....
خانوم کوچولو و آقایی گلش دوشنبه 85/12/21 ساعت 12:43 صبح
به نام خداوندگار خدای ما
نوشتن تنها بهانه ایست برای آنچه که در دل است و گفتنیست
آن هم فقط برای تو نازنین
دوتا سلام ویژه ... اولیش به گل گلدونم ، به آقایی گلم که عشق را با هم از امروز شروع کردیم و خواهرجون جونی خودم که امروز تولد اونم هست ( تفلدش مبارک ) ... و دومین سلامم به شما دوستای غریبه و گمنامی که هنوز نمیشناسیمتون اما امیدواریم این وبلاگ مقدمه آشنایی ما با دوستای خوبی چون شما باشه . شاید بهتر باشه قبل از هر چیزی توضیح کوتاهی درباره این وبلاگ بدم ( چون هنوز آقایی گل من نمیدونه چنین وبلاگی ساخته شده و تا روز تولدش هم نباید با خبر بشه پس فعلا این بین من و شما دوستای خوبم یه راز میمونه تا روز تولد ماه آسمونم که برای دوست داشتنش هیچ حد و مرزی را قائل نمیشم )
امروز 20 اسفند ماه سال 1385 روز بزرگ و مهمیه چون در این روز خدا دو تا از فرشته های پاک و مقدسش را از آسمون به من هدیه داده دو برکت آسمونی که نمیدونم پاداش کدوم کار نیک نکرده من هستن . 20 سال پیش در چنین روزی خدای مهربون ماهی کوچولو ( خواهرم ) را با دنیایی از معصومیت و پاکی که هنوزم درچشماش موج میزنه را به من هدیه داد و ایندفعه فرشته جدید دیگه ای وارد زندگی کوچیک من شده کسی که همبازی کودکی هام بود ... عشق کودکی ... درست همین امروز، ازهمان آغاز روز تا هنگامه اذان و طلوع خورشید که چقدر گرمای وجودش در برابر حرارت دل پاک ماه آسمون من کم و بی مقداره با هم تمام خاطرات گذشته را مرور کردیم و بعد عهد و قراری عاشقانه اما صادقانه بستیم که تا همیشهء هستی با هم و درکنار هم باشیم تا عشق کودکی ها را به بلوغ برسونیم برای همین میخوام از این به بعد هر یکشنبه این وبلاگ را آپ کنم البته تا چند ماه دیگه منو آقایی هردومون با هم مطالب وبلاگ رو مینویسیم این وبلاگ میشه گواه و شاهد عشق ما از لحظه شکوفایی تا بلوغ، تا وصال ، تا حقیقت عشق
و اما چند خط خصوصی برای دو معشوقه وجودم که هر کدوم جا و مقام خودشونو برای دل کوچیکم دارن : برحسب احترام اول برای خواهر کودکی هایم برای ثمره عزیزم مینویسم برای ماهی کوچولویی که باتمام کوچیکیش دلی به بزرگی و وسعت اقیانوس عشق داره خواهر عزیز و نازنینی که در غربت لحظه ها دست ها و صدای آشناش همدمم بوده و هست نمیدونم با کدامین کلام باید از خدا تشکر کنم فقط همین قدر میدونم که در کعبه دلم امشب هزاران رکعت سجده به شکرانه وجود او در برابر معبودم خواهم گزارد و تنها یک چیز میخوام که هیچ وقت غم و اندوه را در چشمای پاک تر از دریا یش نبینم . ماهی کوچولوی من خیلی دوست دارم خیلی زیاد تولدت مبارک فرشته مقدس من
من پری کوچک غمگینی را میشناسم
که در اقیانوسی مسکن دارد
و دلش را در نی لبکی چوبین
مینوازد آرام، آرام
پری کوچک و غمگینی
که شب از یک بوسه میمیرد
و سحر گاه از یک بوسه به دنیا خواهد آمد
پری کوچیک دل من بهم قول بده که همیشه شاد باشی چون خواهر کوچولوی تو طاقت اشکای پنهونی تو رو نداره پس همیشه بخند پری دریایی من... دوستت دارم ، دوستت دارم ، دوستت دارم ...
و اما چند خط دلتنگی برای سعید عزیزم که با اومدنش همه چیز معنا و مفهوم عشق را برام تداعی میکنه فرشته پاک و آسمونی که با نور وجودش تاریکی و ظلماتی که در دلم بود را نابود کرد و عشق را جای تمام اون خاطرات بد گذشته تو خونه کوچیک دلم گذاشت آقایی گل من بهم قول بده که بدون ترس تا همیشه همیشه کنارم بمونی
وقتی که اعتماد من از ریسمان سست عدالت آویزان بود
و در تمام شهر
قلب چراغ های مرا تکه تکه میکردند
وقتی که چشم های کودکانه عشق مرا
با دستمال تیره قانون میبستند
واز شقیقه های مضطرب آرزوی من
فواره های خون به بیرون میپاشید
وقتی که زندگی من دیگر
چیزی نبود ، هیچ چیز بجز تیک تاک ساعت دیواری
دریافتم ، باید . باید . باید
دیوانه وار دوستت بدارم
سعید عزیزم تو عشق ، امید ، بهانه بودن و سرودن را بار دیگر به من دادی عشق پاک کودکی ها در بدترین شرایط معجزه ای جاویدان در دلهای هر دوی ما به جا گذاشت . گل گلدون من دوستت دارم ، دوستت دارم ، دوستت دارم .... .
پا وب : ساعت 22:26 یکشنبه واست اولین اس ام اس امروز رو فرستادم
خانوم کوچولو : دلم برای عزیز دلم ، برای آقایی گلم تنگ شده اخه خیلی دوستت دارم ، دوستت دارم ، دوستت دارم ، دوستت دارم ، دوستت دارم ، دوستت دارم ، دوستت دارم ، دوستت دارم .
آقایی گل من : سلام از من نمیپرسی چه خبر ؟ داماد حامد فوت کرد بنده خدا 35 سال بیشتر نداشت بابت اون قضیه من بیشتر از تو .
خانوم کوچولو : نمیشه اول کار خبر بد ندی ... تو این موقع ها نمیدونم باید چی بگم شاید بشه گفت : تسلیت میگم ولی من سکوت رو ترجیح میدم
آقایی گل من : خودت خوبی ؟ ناراحت که نیستی ؟ ایکشالی نداره میگم شاید اینجوری بهتر باشه تو غصه نخور خب ؟ آفرین دتر خوف .
خانوم کوچولو : امروز سر کلاس همش حواسم به تو بود سعید دلم تنگ شده بغض کردم . راستی الان دارم یه کار خوفی میکنم بعدا بهت میگم
آقایی گل من : ای کاش جان بخواهد معشوق جان ما / تا مدعی بمیرد از جان فشانی ما
زندگی گر هزار باره بود
باردیگر تو ، بار دیگر تو