• وبلاگ : با تو بودن آرزومه
  • يادداشت : سي و ششمين گل رز
  • نظرات : 0 خصوصي ، 19 عمومي
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2      >
     

    سلام سالومه جان خوبي عزيزم

    آقا سعيد چطورن؟؟؟

    ميگم يكشنبه ي اين هفته حتما زيارتتون ميكنيم ديگه ؟؟؟

    من به نوبه ي خودم سالگرد عشقتون رو بهتون تبريك ميگم

    ايشالله هر دو روزهاي پر از شادي پيش رو داشته باشيد

    20 اسفند.... منتظرمااااااااااااااااااااااااااا

    "يک عصر شنبه خسته و با يک غمِ بزرگ
    از انقلاب يک تنه رفتم سرِ وصال"

    از لحظه هاي فاجعه تا سالهاي سال
    حالا چه مانده غير سکوتي پر از زوال

    حالا چه مانده از شب و از گزمه هاي شب
    غير غبار ترس ويا بغضهاي کال

    ديگر نمانده فرصت آغاز تازه اي
    حتي براي حرف زدن طرح يک سوال

    پرواز را نديده شکستند بال مان
    فصل عبور بود و مرغي شکسته بال

    ?
    در نا گزيرترين لحظه هاي مرگ
    اسم تو مي دويد در اين واژه هاي لال

    تنها پناهِ خستگي کوچه شعرها
    هربار خستگي ز تنم ميگرفت حال

    اينک منم که فراسوي شهر شب
    تکرار مي شوم دوباره به احساسي از محال
    ??
    از شهر چشمهاي تو يک روز مي روم
    يک روز پا به پاي تو تا آن سر خيال

    سلام

    با آخرين پست به روزم

    به ديدنم بيا

    سلام سالومه جان

    خوبي؟

    آقا سعيد حالش خوبه؟؟؟

    هيچ معلوم هست كجايي

    بابا نگرانت شدم

    يه خبري از خودت به ما بده

    چرا ديگه آپ نميكني؟

    مشكلي پيش اومده؟؟؟

    منتظرما

    دوستت دارم دوست جونم

    بوس

    در ضمن ولنتاينتونم مبارك

    سلام سالومه جونم

    خوبي؟؟؟

    ميگم سالومه؟؟؟

    يعني كه چي حتي به مناسبت ولنتاين هم نيومدي آپ كني

    كجايي تنبل خانوم

    دلم برات كلي تنگوليده

    بوس بوسي

    به آقا سعيد سلام برسون

    مفاظب خودت باش عچيچم

    باز هم كه شما دوتا تنبل شدين ؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!


    دلاور مرد ديروز ديوانه مرد امروز
    حميد ( بي رحم و سنگدل ) پسر پانزده ساله اش را تا سر حد مرگ زير مشت و لگد، مچاله مي کرد. با هر نعره حميد، رضوان گريه مي شد. نه با قطره هاي اشک، با تکه تکه از استخوانهاي خود. رضوان قطره قطره و بي صدا فرو مي ريخت. سر بلند و مغرور گريه مي کرد. گريه اش گريه نبود. مرور 15 سال زندگي با رزمنده موج گرفته اي بود که زير چرخ دنده هاي خورد کننده فراموشي، له مي شد.

    پرسيدم: چرا طلاقش نمي دي؟ چرا ترکش نمي کني؟

    گفتم: مگه نمي گي هفت سال تمام است که مادرت را بخاطر حميد نديده اي؟

    گفتم: آرمان چه گناهي کرده که بايد زير مشت و لگد پدرش، له و لورده شود؟

    http://www.diareranj.blogfa.com

    سلام

    خيلي دير اومدم..ببخشيد

    تبريك ميگم و آرزوي رقم خوردن بهترين لحظات در كنار همديگه

    موفق باشيد

    خدانگه دارتون

    راستي شنيدم تو زنجان دارين يخ مي زنين .واي آخ جون آخر زمستوني بايد بيايم کنسروتو ببريم شايد هم موميايي تو !

    لطفا در مصرف گاز هم اونقدر همچنان صرفه جويي کنين تا آب دماغتون هم يخ بزنه اون موقع ديگه از صرفه جويي دست بکشين.

    راستي به خدا آقا سعيد نوشته بود 26 تير بهد که من تذکر دادم درستش کرده مگه نه آقا سعيد ؟ حالا زن ذليل بازي در نياري بگي حق با سالومه است که واگذارت مي کنم به سينا ها

    باز هم تفلدت رو مي تبريکم.ايشالا سال ديگه منم کيک بخورم

    باز اين كامنتدوني تو قاط زد.الحق كه به صاحبش رفته.من شيفت مي زنم اون فکر مي کنه اينتر زدم مي فرسته بالا .ااااااااااي خدا من دردمو به کي بگم ؟

    راجع به تهران اومدنت هم اين دفعه رو مي بخشم چون اون روزي که تو اينجا بودي من اينجا نبودمفکر کن قالت مي ذاشتم.آي حال مي داد ... آي مي چسبيد تو اون سرما منتظر من بموني ...

    vhsjd
    باز
    اين

    سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام ناپيدا ! خوبي يا بهتري ؟

    چه مي كني با كادوها ؟ منم بازي يعني 70- 30 (70% مال من 30% مال تو)هر چي نباشه يه سال و نيم ازت بزرگترم

    ميگما تو هنوز زنده اي بابت فوت كردن فشفشه ها ! خفه نشدي ؟ خوب آب رو افريدن واسه همين موقع ها ديگه .البته از توي نقطه بيشتر از اين هم آي كيو انتظار نميشه داشت.

       1   2      >